بدون داشتن تجربهی کار کانادایی باید چه کار کرد؟
هر تازهوارد به محض ورود به کانادا و خصوصاً در زمان جستجوی اولین شغلش بارها اصطلاح «تجربه کانادایی» Canadian Experience را میشنود. کارفرمایان کانادایی از فرد میخواهند که حداقل یک محیط کار کانادایی (یعنی یک کارفرمای دیگر کانادایی) را معرفی کند که نشان دهد با محیط کار کانادا آشناست. چگونه میتوان از این مانع عبور کرد؟
تجربه کانادایی دو معنای تا حدودی متفاوت دارد. گاهی این عبارت به صورت عام تفسیر میشود، یعنی هر نوع تجربه کاری فقط در صورت ارتباط با محیطهای کاری کانادا قابل قبول است. معنای دوم و خاص آن، سوابق کاری در یک زمینهی مشخص را مد نظر دارد.
در بخش عام راه حلها نسبتاً ساده و روشنند. فرد تازه وارد اگر تلاش کند که از اولین فرصتهای اشتغال در یک شغل فصلی یا برای بقا به صورت پارهوقت بهره ببرد از پس این مانع برآمده است. در بسیاری از اوقات که این گونه مشاغل فراوانند (آخر فصل بهار برای مشاغل تابستانه، دو هفته آخر ماه آگوست برای پر کردن خلاهای شغلی ایجاد شده به واسطهی بازگشت دانشآموزان به مدرسه در ماه سپتامبر و انتهای ماه نوامبر برای مشاغل پیش از تعطیلات آخر سال و به اصطلاح شب عید) ورود به این گونه مشاغل کار سختی نیست و شرکتها و موسسات بزرگی که به طور گسترده نیروی پارهوقت استخدام میکنند قبل کردهاند که بخشی از این نیروها پیشینهی کار کانادایی ندارند.
چیزی که اهمیت دارد این است که شما دارای حداقل توانایی زبانی (در حدود دوره متوسط زبان عمومی) باشید و در مدت زمان کوتاهی آمادهی فراگیری تواناییها و مهارتهای مربوط به شغل خود (مثلاً کار با دستگاههای دریافت و پرداخت پول) باشید. مشخص است که اکثر فارغالتحصیلان ایرانی به راحتی توانایی انجام چنین کارهایی را دارند. دربارهی سطح زبان انگلیسی، با توجه به شغل سطوح پایینتر نیز قابل قبول است. چیزهایی که در کسب این مشاغل مهم استاین گزینهها هستند:
- آشنایی اولیه با تکنیکهای مصاحبه
- معرفی چند نفر به عنوان معرف . این افراد میتوانند دوستان، صاحبخانه یا معلم کلاس زبان شما در کانادا باشند.
استخدام در این مشاغل با حداقل ۳ ماه کار، شرط تجربه کانادایی را تامین میکند و شما این فرصت را پیدا میکنید که برای مشاغلی با درآمد بیشتر در همان شرکت یا موسسات دیگر درخواست دهید. در میان این گونه مشاغل، کارهایی که متقاضی کمتری دارند _مثل کارهای شبانه_ حتی میتواند به صورت تمام وقت انجام شوند و تمام هزینههای یک زوج را (اگر بدانند چطور باید اقتصادی زندگی کنند) تامین کند.
اما برای تحقق تجربه کانادایی لزومی نیست که از نقطه قبلی شروع کنید. شما به عنوان یک متخصص در رشته خود (به شرط تحقق واقعی این شرط هرچند نه در سطوح خیلی بالا) و داشتن توانایی زبانی (در اینجا آشنایی در سطح پایانِ intermediate ضروری است) میتوانید از روشهایی که فرصت فعالیت به صورت داوطلبانه(کوآپ) را ایجاد میکند برای از بین بردن مانع مورد نظر استفاده کنید. این روشها متعددند ولی دو گروه از آنها از بقیه بیشتر کاربرد دارند.
در گروه اول، شما با ثبت نام در یک دورهی کوآپ در کالجی که ارائه دهنده این گونه خدمات است، یک دورهی۳ تا ۴ ماهه را میگذرانید. حدود یک سوم این دوره در داخل کالج و در سر کلاس میگذرد که در آن مباحث مختلفی چون آمادهسازی ابزارهای تبلیغاتی و معرفی شخصی (رزومه و…) و اصول حاکم بر محیط کاری کانادا به شما آموزش داده میشوند. در پایان سعی میشود که بر اساس رزومهای که خودتان آماده کردهاید، مکانی برای گذراندن باقیمانده دوره با توجه به تخصص شما شناسایی شود. شما حدود ۲ ماه یا بیشتر بدون دریافت مزد (یا در مواردی با حداقل دستمزد) برای این موسسه انتخاب شده کار میکنید و در پایان این مدت یا با شرایط جدید و حقوقی بیشتر به کار خود ادامه میدهید و یا اینکه این تجربه کانادایی را برای یافتن کارهای دیگر به کار میبرید. در واقع همین میزان کار برای اینکه شما دارای تجربه کانادایی شده باشید کافی است. واضح است که هر چه شما بیشتر بدرخشید و در مصاحبههای بعدی نبوغ بیشتری از خود نشان دهید احتمال اینکه شغل بهتری بیابید افزایش مییابد.
در شیوه دوم، شما یک ایجنت را که در یک محدوده شغلی مشخص دارای ارتباطات کاری کوآپ است مییابید و با مراجعه به او و ارائه رزومه میخواهید که شما را به یک موسسه مرتبط برای انجام کار کوآپ معرفی کند. این فرد ابتدا یک مصاحبه اولیه انجام میدهد و نام شما را در لیست خود قرار میدهد. او در فاصلهی زمانی بین چند هفته تا چند ماه با شما تماس میگیرد و شما را به یک موسسه معرفی میکند. معمولاً کارهای این گروه به صورت پاره وقتند و هرچند ممکن است مدت زیادی منتظر بمانید اما از کارهای گروه اول تخصصیتر هستند و احتمال ادامه دادن یا یافتن کارهای بهتر بعد از پایان دوره کوآپ بیشتراست.
باید توجه کنید که هر یک از این دو روش جزییات، نکات و ظرایف زیادی دارند که باید به طور جداگانه به آنها پرداخت. به عنوان مثال رشته شغلی منتخب فرد برای تحصیل در کالج یا ایجنت مربوطه اهمیت بسیاری دارد.
برای کسانیکه به تخصص خود اعتماد زیادی دارند، زبانشان در سطوح بالاتری است، طبق آمار به تخصصشان در کانادا نیاز زیادی وجود دارد و قدرت جابجایی دارند یک راه عبور دیگر از این مانع وجود دارد و آن مراجعه مستقیم به بنگاههای تخصصی کاریابی در آن رشته است. شاید این نکته عجیب به نظر برسد زیرا معمولا شنیده شده است که ایجنتهای تخصصی اصلاً وقت خود را برای کسی که کمتر از دو سال سابقه تجربه کانادایی مرتبط نداشته باشد تلف نمیکنند.
این نکته به طور کلی درست است، اما تبصرههایی هم دارد و شما از همان تبصرهها استفاده خواهید کرد. یکی از این تبصرهها اشتغال با درآمد پایینتر در شهرهای حومه است. مثلاً در شهرهای اطراف تورنتو تعداد زیادی شرکت و کارخانه وجود دارد که اکثرا در دوران رونق کسب و کار دچار کمبود نیروی انسانی متخصص هستند زیرا این نیروها به محض کسب تجربه کافی و اطمینان از یافتن کارهای بهتر برای اشتغال در شهرهای بزرگتر یا حتی آمریکا تقاضا میدهند. به همین دلیل در میان این شرکتها مواردی پیش میآید که حاضر باشند مهاجرین تازه وارد را با رعایت آن دو شرط (تخصص بالا و تسلط کافی بر زبان) با حقوق پایینتر از رقم واقعی (و البته بسیار بالاتر از حداقل حقوق قانونی) استخدام کنند و راه این استخدام از طریق همین ایجنتهای تخصصی است.
روش دیگر این است که ما صورت مسئلهی خود را تغییر دهیم و وارد سطح دیگری از موانع شغلی شویم. فارغالتحصیلان کالجها و دانشگاهها نیز با معضل فقدان تجربه کاری مواجه است اما نوع آن و به تبع آن راه حلهای آنها نیز با مهاجرین تازهوارد متفاوت است. اگر یک مهاجر ادامه تحصیل دهد در واقع از مانعی با مانع دیگری روبهرو میشود و سطح آن تغییر میکند. و این کار فرصتهای بیشتری برای او فراهم میشود. البته موضوع ادامه تحصیل به دلیل هزینههای مالی، ذهنی و وقتی که برای آن مورد نیاز است دقت زیادی لازم است و نباید در مورد آن بیگدار به آب زد. همچنین رشته مورد نظر و فرصتهای شغلی احتمالی که موسسه آموزشی مربوطه فراهم میآورد از اهمیت زیادی برخوردار است که نیازمند بحث جداگانه است.